I________LOVE_________YOU
|
به سادگی کلماتت نگاه نکن! زیبایی سخن، تنها اغراق در توصیف نیست
بنگر، وقتی که می گویی " دوستت دارم " چه کرده ای!؟ زمان و زمین را با دو کلمه به شوق در آورده ای.
گاهی ساده گفتن هم هنر میخواهد، کار هر کس نیست، ساده دلربایی کردن، ساده نگاه کردنو عاشقی کردن.
خدا می داند ساده گفتن به تمام دنیا می ارزد وقتی عشق از کلماتت جاری باشد.
مست می شود هرکس، وقتی تو ساده او را با عشق صدا می زنی و جرعه ای او را مهمان دوستت دارم ها می کنی.
می بینی، ساده گفتن هم هنر می خواهد. چه زیباست و چه عاشقانست وقتی کلماتت لبریز از میِ عشق باشد.
پس عشقتت را ساده بیان کن، برای کسی که معنای دوست داشتن را بداند و لیاقت آن را داشته باشد.
اگر باور داری، پس از این لحظه زندگی را داشته باش.
خدا قلب را آفرید و برای آن دو تپش قرار داد، تپش تن و تپش روح.
تپش تن، تپش قلب بود و تپش روح، عشق، و این " دل " که مرکز خواستن است. این تمایل میان زمین و آسمان در نوسان است. اگر به سوی شکم و شهوت گراید زمینی می شود و به سوی خرد و عقل، آسمانی، و علامت آسمانی بودن عشق قداست است. کدام عاشق در چشمان معشوق می تواند نگاه کند !؟ کدام ؟ چرا !؟
چون معشوق آسمانیست، سخت است نگاه در نگاه او... زندگی با عشق رنج است و بی عشق مرگ. اما رنج عشق با امید وصال بسیار شیرین و گواراست. عشق را جز با رنج نفروشند. خدایا! هدف عاشقی رسیدن به معشوق نیست، یاری ام کن دریابم هدف، عاشق پیشگیست نه رسیدن به معشوق. معشوق بهانه است، عشق هدف است. همین که بعضیا هستن، همین که هستن... همین که الان هستن، همین که پیشت نیستن اما هستن همین که لمسشون نمیکنی اما هستن، همین بعضیا... همینایی که نمیتونی ببینیشون اما با حست حسشون میکنی همینایی که شاید الان نباشن ولی میدونی که بهت فکر میکنن ... همینا ... یه دنیا ارزش دارن ... /.
خیلی حرفها دارم که دلم می خواهد بنویسم ویکی بخواند وشاید یکی گوش کند ولی نه جرات نوشتن دارم ؛ نه کلمه ای را یارای این هست که بار این رسالت را بر دوش کشد ! پس نمی نویسم این پست را سکوت میکنم و با خودم بلند بلند حرف میزنم ! خودم میشوم گوینده و شنونده حرف های نگفته ام گاهی آدم باید با خودش حرف بزند ؛ شاید تنها محرم حرفهایش خودش باشد و بس!
یـــه زمـونــه ای شـــده
كـه اگـه بـرای عشــقـت كــــوهــم بكنـــی بــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت نمـی ذارن!!؟
مــی ذارن بــه پــای كـنــــــه
بــودنـت....!!!؟
منو که میذارین تو قبر،بزنین رو شونم و بگین:
هی رفیق،
سخت گذشت،ولی
دیـــــــــدی گـــــــــذشـــــــت،…!!؟
هــوس کــرده ام
آدم ها تنها که نباشند ، می روند ... بـالـاخـره . . . روزی مـیـرسـه کـه . . .
ساقیـــــا امشب صدایت با صدایم ساز نیست آشناهای غریب همیشه زیادند آشناهایی که میایند و میروند آشناهایی که برای ما آشنایند ولی ما برای آنها... نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود که همه روزی آشنای غریب میشوند یکی هست ولی نیست یکی نیست ولی هست یکی میگوید هستم ولی نیست یکی میگوید نیستم ولی هست و در پایان همه بودنها و نبودنها تازه متوجه میشوی که: این است دردی که درمانش را نمیدانند و ما هم نمیدانیم که آن یکی که هست کیست و آن هیچکس کجاست کاش میشد یافت کاش میشد شکستنی نبود کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن خرد نشد.....
آבمـ ــش ڪَـ ـرבم . . . بــ ـاتَعــریــف هــ ـاَے مـَ ـטּ شَخصـ ــیت پیــבا ڪَـ ــرב غـُ ـرورش را مَـבیـ ــوלּ مـَ ـטּ اســت . . . زیــ ـاב مَغـ ـرور شـُ ـב . . . زیــ ـاב از פֿـ ـوبـ ـے هـ ـای نـَـבاشـ ــتــﮧ اش بــَ ـرایــش گــُفـ ــتم رَفتـــ ـــ ــ ـ
بـایـد کـسـی را پـیـدا کـنـم |
|